سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوهستان ایده لا
 

...صباح یک عالم دینی بود که در کشور مازح زندگی می کرددر روستای بنام سایمر که نقطه سردسیر وکوهستانی بود اهالی این روستا اهل فرهنگ وهنر ودانش هستند وبهترین نقاش و شاعران بزرگ کشور مازح در این روستا زندگی می کنند وبهترین باستان باستان شناس وتاریخ شناس مشهوری در این روستا زندگی می کنند غالب اهل روستا اهل پژوهش وتحقیق اند به طوری که در این روستای کوچک 2000نفری یک کتابخانه 20000جلدی قرار دارد.شاید تعجب کنید بگوییم که غالبا آنها تا سوم راهنمایی یا دیپلم بیشتر نمی خوانند ودر حین کشاورزی ودامپروی مختصر، علاقه ایی که به پژوهش دارند به مطالعه می پردازند وبرخی از افراد از برخی دانشگاهها ومراکز علمی دعوت به همکاری می شوند ولی بیشتر آنها ترجیح می دهند که در روستای خود با همان روش سنتی زندگی کنند .آنان در روستای کوچک خود سنتهای زیبا وزیادی دارند که هدف همه این مراسمات پایبندی ونزدیکی واحترام افراد به یکدیگر است.رابطه آنان با موسیقی بسیاردوستانه است ودر هر خانه ساز محلی ومخصوص وجود دارد .
پدر مازح هم یک عالم دینی بود که در سن 70سالگی در حادثه مشکوکی از دنیا رفت.خانواده صباح جایگاه بزرگی در بین مردم داشتند ومردم به آنها احترام زیادی می نمودند.صباح درسن 20سالگی به شهر آمد ودر مکان مذهبی به مردم علوم دینی آموزش می داد.صباح دارای تفکر راهبردی بود
او معتقد بود که اگر بخواهیم استقلال کشور ما حفظ و امنیت اقتصادی فرهنگی وعلمی این کشور در آینده تضمین شود باید مردم در حین اینکه مصرف کننده هستند باید تولید کننده چیزی باشند که نیازدیگر مردم است.
مثلا یک دانشجو علاوه بر مطالعه درسها واستفاده از تفکر دیگران باید راههای تحقیق وپژوهش و کشف راههای جدید را جزء فعالیتهای خود قرار دهد تا دیگران از تحقیق یا پژوهش او استفاده نمایند
صباح از سطح فکری اکثر مردم که فاقد توانایی ذهنی ومهارتهای زندگی بودند رنج می برد زمانی که می دید مردم خرافات را با دین عجین می نمایند وکارهای دنیا طلبانه خود را توجیح می کنند وبرخی از سخنان به اصطلاح نخبه را بدون دلیل می پذیرند بدون آنکه از فکر خود استفاده کنند بسیار تاسف می خورد
وقتی او می دید در کشوری که او زندگی می کند برخی افراد ازدین برای رسیدن به خواسته ها وآرزوهای دنیوی خود استفاده می کنند وبرخی دیگر هم برای آنکه خودشان را روشنفکر معرفی کنند بردین حمله می برند بسیار برمی آ شفت .صباح اشکال تمامی این رفتارها را در نظا م آموزشی وتربیتی مدارس وخانواده ها می دانست و روش غلطی که مجریان وقانون گذاران آن را پایه ریزی نمودند ومردم را در آن ساختار اشتباه رشد دادند.
برای همین صباح بعد از 10سال زندگی در شهر یک مدرسه جدا گانه ایی تاسیس کرد وهزینه های آن را از سرمایه شخصی وبرخی از خیرین تامین می کرد صباح چند سالی که در شهر زندگی کرد با افرادی که دانشجو ویا استاد بودند ودغدغه ایی شبیه دغدغه او داشتند آشنا شد واین مدرسه وسیع تر و فعالیت آن با شتاب بیشتری همراه شد.
صباح معتقد بود که مدرک گرایی که در جامعه داریم یک نیاز کاذبی است که به جای آنکه بتواند افراد را توانمند سازد بیشترآنها را دچار بحران شغلی وروانی ودارای انتظارات بیجا تحصیل کرده می کند .او معتقد بود که در مدارس وغیر آن، موضوعاتی مورد مطالعه قرار می گیرد که اصلا برای خواننده وحتی جامعه فایده چندانی ندارد. وفقط باعث می گردد که افراد جامعه خود را مشغول کنند وانرژی وتلاش خود را صرف موضوعاتی سطحی نمایند .
او معتقد بود که برخی از رهبران دینی با همه صداقتی که با مردم دارند مطابق با نیازهای مردم برخورد نمی کنند و با برخوردهای خود فقط برجنبه قدیسی بودن خود تاکید دارند .صباح روش بیشتر رهبران مذهبی را چندان قبول نداشت ومعتقد بود که پیامبر ما وبرگزیدگان او همیشه مردمی بودند وبرای دشمنان خطرساز.
صباح توانست بعد از 20سال از تاسیس مدرسه روشی نو را، در کشور نهادینه کند که در این روش هر کسی مطابق توانایی های خود، می توانست آموزش ببیند و به سرعت آنچه را که می خواست بدست آورد .
مثلا دانشجویان رشته های صنعتی در حالت معمولی 6ساله به مهارت می رسیدند اما او در مدرسه خود توانست با روشی جدید آن را به 2سال ونیم تقلیل دهد .
او معتقد بود که عمر آدمی شریفتر ازآن است که بخواهدآن را برای مسائل دسته چندم صرف نماید مگر آنکه بخواهد از آن برای روش جدیدی استفاده کند.مراکز علمی که صباح ودوستانش پایه ریزی کردند بعد از بیست سال به جایگاه مهم تحقیق وپژوهش وراه های نو وبروز در کشور تبدیل شد.صباح در یک روز در سخنرانی در جمع دانشجویان دنیوی واخروی مدرسه خود ،از برخی رهبران دینی که همچنان در کارهای خود شرایط جامعه را درک نمی کنند انتقاد کرد واین روش را ،روش فاقد بصیرت خواند .او داشتن سلاح دانش را برای کشور ضروری می دانست اما تاکید داشت که جامعه باید همپای دانش ،خود را پایبند به اصول اخلاقی کند وگرنه بسیار خطر ساز خواهد بود او رهبران مذهبی را اصلی ترین بانیان اخلاق می دانست .
در روزهای بعد تیتر خبرهای روزنامه ها پر شد از منتقدین به صباح .این انتقادها به صورت آهسته تبدیل به جبهه بزرگ علیه صباح شد تا آنجایی که صباح را یک نفوذی دشمن معرفی کردن که قصد تضعیف رهبران دینی را دارد .صباح هر چه خواست ه بتواندمنظور اصلی سخنان خود را اعلام ومخالفین را قانع کند تا بتواندسوئ تفاهم ها را از بین ببرد نتوانست به طوری که صباح احساس کرد که باید منتظر یک حادثه خطرناک باشد
او بسیار نگران این حادثه بود وودر این جریان خود را مقصر اصلی می دانست چون پی به این ضرب المثل برد که" زمانی که قدرت تغییر وجود ندارد بلا ها را با صبر پذیرا باش" اما او برخلاف صبر نمودن ،خود را درگیر افراد جامعه نمود
.فعالیت های او به حالت فلج در آمده بود و یکی از دوستان به او پیشنهاد رفتن به کشور سولیت، برای سازماندهی نیروهای مردمی بر علیه متجاوزان را داد که او پذیرفت .
این انتخاب با همراهی 3نفر از دانشجویانی شد که با فکر ومنش صباح اعتقاد داشتندوصباح به همراه دوستان خود که آنها به همراه خانواده بودند راهی کشور سولیت شد.این 3نفر بنامهای

بلابدی آحاد 35ساله دارای تخصص در علوم شیمی و جنگهای نامنظم ودارای علوم دینی
آزدام سیمی 36ساله تخصص در ساختن ابزار والات جنگی وآشنایی با دستگاههای جنگی وبهترین مخترع سال
منتاب سیمی (برادر آزدام سیمی)31ساله تخصص در ساختن ابزار والات جنگی وآشنایی با دستگاههای جنگی ودارای تحصیلات دینی
صباح فعالیت خود را در کشور سولیت آغاز نمود وپس از مدت زمان کوتاهی به نیروهای ماجد پیوست
.صباح بعد ازآنکه قبول کرد به نیروهای ماجد بپیوندد نه تنها قرار گاه فداییان رابر قرار کرد بلکه تکنولوژی و فعالیتهای صنتعتی را هم در قرارگاهی بنام "ذرات "پایه ریزی نمود این قرار گاه بسیار جالب وحیرت انگیز بود ...
به امید الله ادامه دارد.


[ سه شنبه 91/12/22 ] [ 10:43 صبح ] [ مجاهد ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 3209